بکارت
[بَ رَ] (ع اِمص)(1) دوشیزگی. (ناظم الاطباء) (غیاث) (آنندراج). و رجوع به بکاره شود.
- ازالهء بکارت کردن؛ دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی. (ناظم الاطباء) (آنندراج) :
بحجله خانهء غم بکر بود دختر رز
نگاه پرده شکاف منش بکارت برد.
طالب آملی (از آنندراج).
- بکارت گرفتن؛ دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی. (ناظم الاطباء). بکارت دختر بردن. افتراع. اعتذار. افتضاض. (از منتهی الارب).
(1) - در فارسی به کسر اول تلفظ کنند.
- ازالهء بکارت کردن؛ دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی. (ناظم الاطباء) (آنندراج) :
بحجله خانهء غم بکر بود دختر رز
نگاه پرده شکاف منش بکارت برد.
طالب آملی (از آنندراج).
- بکارت گرفتن؛ دوشیزگی دختر را ربودن و دخول کردن در وی. (ناظم الاطباء). بکارت دختر بردن. افتراع. اعتذار. افتضاض. (از منتهی الارب).
(1) - در فارسی به کسر اول تلفظ کنند.