بعیر
[بَ / بِ] (ع اِ) شتر نه ساله و یا چهارساله و گاهی در ناقه هم استعمال کنند. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، اَبْعِرَه، بُعران، بِعران. جج، اباعر و اباعیر. (آنندراج). اشتر، نر و ماده یکسان بود. (مهذب الاسماء). شتر نر و ناقه را هم گویند. (مؤید الفضلاء). اشتر. (غیاث) (ترجمان علامه جرجانی ص27). اسم جمل است. (فهرست مخزن الادویه). || خر و این معنی از ابن خالویه است. || هر باربردار. و این معنی از ابن خالویه است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج).
- بعیر ضامر؛ شتر باریک میان. (مؤید الفضلاء).
- بعیر ضامر؛ شتر باریک میان. (مؤید الفضلاء).