بشکنه
[بَ کَ نَ / نِ](1) (اِ) بشکله. بشکل. بشکله. کلید کلیدان را گویند. (برهان) (از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ نظام). بشکله. (شرفنامهء منیری). و رجوع به شعوری ج1 ورق209 و بشکل و بشکله شود. || تنهء درخت. (ناظم الاطباء). || نام نوایی است از موسیقی. (انجمن آرا) (آنندراج) :
گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیر
گاه نوروز بزرگ و گه نوای بشکنه.
منوچهری (از انجمن آرا) (آنندراج).
(1) - بِ کِ نِ. (ناظم الاطباء).
گاه زیر قیصران و گاه تخت اردشیر
گاه نوروز بزرگ و گه نوای بشکنه.
منوچهری (از انجمن آرا) (آنندراج).
(1) - بِ کِ نِ. (ناظم الاطباء).