بشاش
[بَ] (اِ) در فارسی بند آهنین یا سیمین که بر تختهء در صندوق زنند و به مسمار بدوزند برای استحکام. || موی گردن اسب. (مؤید الفضلاء). رجوع به بش شود. || ناقص و فرومایه. (مؤید الفضلاء).(1)
(1) - در هر سه معنی ظاهراً خلطی است از بش.
(1) - در هر سه معنی ظاهراً خلطی است از بش.