بسیل
[بَ] (ع ص) بَسِل؛ بمعنی شجاع و دلیر. ج، بُسَلاء. (از منتهی الارب). رجوع به بسل و باسل شود. || زشت و ترشروی از خشم یا شجاعت. (آنندراج). ترشروی از خشم یا از شجاعت. (ناظم الاطباء). || (اِ) باقی شراب که شب در آوند مانده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || مرد کریه منظر زشت روی. (ناظم الاطباء). کریه چهره و بدمنظر. (از اقرب الموارد). || حرام. (از اقرب الموارد).