بزم آرا
[بَ] (نف مرکب) بزم آرای. آنکه آرایندهء مجلس عیش و مهمانی است. (از ناظم الاطباء). مجلس آرا. آرایندهء بزم. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آنکه مایهء طرب و رونق و شکوه مجلس بزم شود :
جمالش را که بزم آرای عید است
هنر اصلی و زیبائی مزید است.نظامی.
کرده ام توبه بدست صنم باده فروش
که دگر می نخورم بی رخ بزم آرائی.حافظ.
|| (اِ مرکب) نامی از نامهای زنان سیاه. از نامهای کنیزکان سیاه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به دده بزم آرا شود.
جمالش را که بزم آرای عید است
هنر اصلی و زیبائی مزید است.نظامی.
کرده ام توبه بدست صنم باده فروش
که دگر می نخورم بی رخ بزم آرائی.حافظ.
|| (اِ مرکب) نامی از نامهای زنان سیاه. از نامهای کنیزکان سیاه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به دده بزم آرا شود.