بزک
[بَ زَ] (اِ) (شاید از کلمهء ترکی و از مصدر بزمق باشد) و شاید تبزیج عربی بمعنی آراستن از این کلمهء فارسی معرب است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آرایش که زن روی خویش را کند از سفیداب و سرخاب و وسمه و زنگک و خال و سرمه و جز آن. چاسان فاسان. تزین. تحفل. توالت.