برکات
[بَ رَ] (ع اِ) جِ بَرَکه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ترجمان علامهء جرجانی ترتیب عادل بن علی) (ناظم الاطباء). افزایش و زیادت و نیکبختی ها. (از آنندراج). برکت ها و افزایش ها. (ناظم الاطباء) : چون کارها بدین نیکوئی رفت برکات این اعقاب را خواهد بود. (تاریخ بیهقی). طریقی که پدران ما بر آن رفته اند نگاه داشته آید که برکات آن اعقاب را باقی ماند. (تاریخ بیهقی). رسولان فرستادند و گفتند که این صلح از برکات و شفقت او بود و با وی عهد کردند. (تاریخ بیهقی). برکات و مثوبات آن شاهنشاه غازی محمود و دیگر ملوک این خاندان را مدخر میشود. (کلیله و دمنه).
پس ز طاعت بده زکاتش از آنک
بزکاتست مال را برکات.خاقانی.
دیگران هم ببرکات شما مستفید گردند. (گلستان سعدی). و رجوع به برکت شود.
- برکات الارض؛ گیاه زمین. (منتهی الارب) (آنندراج).
- برکات السماء؛ باران. (منتهی الارب) (آنندراج).
پس ز طاعت بده زکاتش از آنک
بزکاتست مال را برکات.خاقانی.
دیگران هم ببرکات شما مستفید گردند. (گلستان سعدی). و رجوع به برکت شود.
- برکات الارض؛ گیاه زمین. (منتهی الارب) (آنندراج).
- برکات السماء؛ باران. (منتهی الارب) (آنندراج).