برف روب
[بَ] (نف مرکب) آنکه شغل برف روفتن دارد. کسّاح(1). || (اِ مرکب) پارو. مکسحه. (دهار). آلت روفتن برف.
(1) - معنی اسمی هم دارد چون مانند بیشتر صفات به جای اسم می آید چون آموزگار و غیره.
(1) - معنی اسمی هم دارد چون مانند بیشتر صفات به جای اسم می آید چون آموزگار و غیره.