آتش گون
[تَ] (ص مرکب) ارغوانی. ارجوانی. احمر. قانی :
ساقیا یک جرعه ای زآن آب آتش گون که من
در میان پختگان عشق او خامم هنوز.
حافظ.
ساقیا یک جرعه ای زآن آب آتش گون که من
در میان پختگان عشق او خامم هنوز.
حافظ.