بربر
[بِ بِ] (ص مرکب) خیره و زل زل و مات مات. بر و بر.
- بربر بروی کسی نگاه کردن؛ در تداول، خیره و بی حرکتی در چشم، در چیزی نگریستن. به خشم در کسی یا چیزی نگاه کردن. بی ظهور و بروز اثری از غم و یا سرور یا رضا و رد یا قبول در چشم نظاره کردن. مات مات بروی او دیدن. زل زل نگاه کردن. (یادداشت بخط مؤلف): مثل خر بربر نگاه کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
- بربر دیدن؛ بی حرکتی در چشم ثابت بجایی یا کسی نگریستن. زل زل نگریستن. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به بر و بر شود.
- بربر بروی کسی نگاه کردن؛ در تداول، خیره و بی حرکتی در چشم، در چیزی نگریستن. به خشم در کسی یا چیزی نگاه کردن. بی ظهور و بروز اثری از غم و یا سرور یا رضا و رد یا قبول در چشم نظاره کردن. مات مات بروی او دیدن. زل زل نگاه کردن. (یادداشت بخط مؤلف): مثل خر بربر نگاه کردن. (یادداشت بخط مؤلف).
- بربر دیدن؛ بی حرکتی در چشم ثابت بجایی یا کسی نگریستن. زل زل نگریستن. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به بر و بر شود.