بر
[بُرر] (ع اِ) گندم. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بره یکی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج، ابرار. (منتهی الارب) :
به بر و شات مرا بر و مکرمت فرمای
که این ز حیوان نیکوترین و آن ز نبات.
سوزنی.
منازعان تو بادند یک یک و جمله
شکم شکافته چون بر و سربریده چو شات.
سوزنی.
گر از این انبار خواهی بر و بر
نیمساعت روز همراهان مبر.مولوی.
به بر و شات مرا بر و مکرمت فرمای
که این ز حیوان نیکوترین و آن ز نبات.
سوزنی.
منازعان تو بادند یک یک و جمله
شکم شکافته چون بر و سربریده چو شات.
سوزنی.
گر از این انبار خواهی بر و بر
نیمساعت روز همراهان مبر.مولوی.