بدشگونی
[بَ شُ] (حامص مرکب)نحوست و بدفالی. (ناظم الاطباء). تطیر. طیره. (یادداشت مؤلف).
- بدشگونی کردن؛ فال بد زدن. تطیر. تشأم. (یادداشت مؤلف).
- بدشگونی کردن؛ فال بد زدن. تطیر. تشأم. (یادداشت مؤلف).