بدر
[بَ] (ع مص) کامل و تمام گردیدن غلام. (آنندراج): بدر الغلام بدراً؛ کامل و تمام گردید. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تمام و کامل شدن همچون ماه تمام. (از ذیل اقرب الموارد). || رسیده شدن خرما. (آنندراج): بدر التمر؛ رسیده شد خرما. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).