بدخشان

معنی بدخشان
[بَ دَ] (اِخ) شهری است [ از حدود خراسان ] بسیارنعمت و جای بازرگانان و اندر وی معدن سیم است و زر و بیجاده و لاجورد و از تبت مشک بدانجا برند. (حدود العالم). گوسفند در آن ناحیت باشد که بر او سوار شوند از غایت بزرگی و قوت. (از فرهنگ سروری) (از برهان قاطع). بدخشان یا بذخشان(1) ولایتی است در شرق افغانستان و متصل بترکستان شرقی، مرکز آن امروزه فیض آباد است شهرت بدخشان در ادب فارسی بیشتر بخاطر احجار کریمهء آن است. لعل، بدخشان یا بدخشی در قرون وسطی در سرتاسر عالم اسلام شهرت داشت. غیر از لعل یاقوت و لاجورد و سنگ بلور و سنگ پازهران نیز از آن بدست می آورده اند. ابن حوقل جغرافی نویس قرن چهارم آرد: از بدخشان بیجادهء خوب و سنگهای قیمتی که در زیبایی و رونق به یاقوت می ماند بدست می آید. این سنگها برنگهای گلی و رمانی (اناری) و سرخ (احمر قانی) و شرابی است و آن اصل لاجورد است.
امروزه دادوستد احجار کریمهء بدخشان در انحصار دولت افغانستان است و فقط به هند صادر میشود. در بدخشان معادن آهن و مس نیز وجود دارد. کانهای آن در شغنان بر ساحل راست آمودریا و در خارج بدخشان بمعنی اخص است. در قرن پنجم هجری قمری ناصرخسرو شاعر مشهور، مذهب اسمعیلی را بدانجا برد و در تبلیغ آن کوشید. تأثیر تعالیم او هنوز در بدخشان باقی است و قبر وی بر مسیر علیای رود ککچه (از ریزابه های آمودریا) دیده میشود. (از معجم البلدان و صوره الارض ابن حوقل ترجمهء فارسی از انتشارات بنیاد فرهنگ و سرزمنیهای خلافت شرقی و دایره المعارف فارسی و فرهنگ فارسی معین ج 5). و رجوع به معجم البلدان ج 4 ص324 و 325 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 و دایره المعارف فارسی شود :
دگر از در بلخ تا بَدْخشان(2)
همین است از این پادشاهی نشان.فردوسی.
شب تیره و تیغ رخشان شده
زمین همچو لعل بدخشان شده.فردوسی.
شود روز چون چشمه رخشان شود
جهان چون نگین بدخشان شود.فردوسی.
سخنم ریخت آب دیو لعین
به بدخشان و جام و تون و تراز.
ناصرخسرو.
حوض ز نیلوفر و چمن ز گل سرخ
کوه نشابور گشت و کان بدخشان.
عثمان مختاری.
می احمر از جام تا خط ازرق
ز پیروزه لعل بدخشان نماید.خاقانی.
گر چه هست اول بدخشان بد
بنتیجه نکوترین گهر است.خاقانی.
ز عکس روی آن خورشید رخشان
ز لعل آن سنگها شد چون بدخشان.نظامی.
گر سنگ همه لعل بدخشان بودی
پس قیمت لعل و سنگ یکسان بودی.
سعدی (گلستان).
که سهلست لعل بدخشان شکست
شکسته نشاید دگر بار بست.
سعدی (بوستان).
مردم بدخشان به خشونت مثل اند چنانکه گفته اند :
اگر کوه بدخشان لعل گردد
بدیدار بدخشانی نیرزد.
(از انجمن آرا) (از آنندراج).
(1) - یاقوت نویسد: عامه بلخشان تلفظ کنند. (معجم البلدان) دکتر معین آورده اند: بدخشان = بدخش = بلخش + آن، پساوند نسبت، سرزمین منسوب به بلخش. (فرهنگ فارسی معین، ج 5). مارکوارت گوید: بدخشان بمعنی بلاد بذخش. (badhaxsh) یا بلخش. (balaxsh)است و آن نوعی است از یاقوت که گویند جز در بدخشان در ساحل نهر کُکچَه یافت نشود. (ایرانشهر ص 279). اما کاملا محتمل است که کلمهء بلخش balaxsh (که لغت فرانسوی balaisو انگلیسی balas از آن مأخوذ است) در آغاز نام ناحیت مورد بحث بوده و بعدها به لعلی که در آن ناحیت یافت شود اطلاق شده باشد. (بارتولد. دایره المعارف اسلام، ذیل بدخشان، از حاشیهء برهان قاطع چ معین).
(2) - ظ. بخاطر وزن شعر ضبط کلمه تغییر کرده است.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.