بداهه
[بَ هَ] (ع مص) ناگاه و نااندیشیده آمدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بدهه بداهه؛ ناگاه و نااندیشیده آمد او را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بَدْه. بَدیهَه. (از منتهی الارب). || استقبال کردن کسی را با کاری: بدههُ بامر؛ استقبال کرد او را به آن کار. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بَدْه. َبدیهَه. (از منتهی الارب). || بی اندیشه سخن گفتن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بی اندیشه آمدن سخن. (غیاث اللغات). یقال اجاب علی البداهه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).