بچگان
[بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ] (اِ) جِ بچه :
جهانا چنینی تو با بچگان
گهی مادری گاه مادندرا.رودکی.
مرد سر خمش استوار بپوشد
تا بچگان از میان خم بنجوشد.منوچهری.
ابر از هوا بر گل چکان مانند زنگی دایگان
در کام رومی بچگان پستان نور انداخته.
خاقانی.
- بچگان دیده؛ کنایه از قطره های اشک در چشم. (ناظم الاطباء).
- بچگان رز؛ شاخه های نورستهء رز. (ناظم الاطباء). و رجوع به بچه شود.
جهانا چنینی تو با بچگان
گهی مادری گاه مادندرا.رودکی.
مرد سر خمش استوار بپوشد
تا بچگان از میان خم بنجوشد.منوچهری.
ابر از هوا بر گل چکان مانند زنگی دایگان
در کام رومی بچگان پستان نور انداخته.
خاقانی.
- بچگان دیده؛ کنایه از قطره های اشک در چشم. (ناظم الاطباء).
- بچگان رز؛ شاخه های نورستهء رز. (ناظم الاطباء). و رجوع به بچه شود.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.