بتخانه

معنی بتخانه
[بُ نَ / نِ] (اِ مرکب) خانهء بتان. مرکز و معبد بتها. (حاشیهء برهان قاطع چ معین). خانهء بت. جای بت. هیکل. (دهار). بیت الصنم. بتکده. فغستان. بهار. بغستان. بیت الاصنام. دارالاوثان. دارالاصنام. فرخار. (یادداشت مؤلف). معبد بت پرستان. بتستان. صنم خانه. (از آنندراج). عبعب. (منتهی الارب). دژهرج. ناجرمک. بهارخانه. بهرمن. جائی که بت را در آنجا گذاشته و ستایش کنند. معبد بت پرستان. (ناظم الاطباء) : و آنجا [ بسمنگان ] کوههاست از سنگ سپید چون رخام و اندر وی خانه های کنده است و مجلسها و کوشکها و بتخانه ها و آخر اسبان با همه آلتی که مر کوشکها را بباید. (حدود العالم). لهاسا شهرکی است و اندر وی بتخانه هاست و یک مزگت مسلمانان است و اندر وی مسلمانانند اندک. (حدود العالم).
وگر ترا ملک هندوان بدیدی روی
سجود کردی و بت خانهاش برکندی.
شهید بلخی.
که بتخانه را هیچ نگذاشتی
کلید در پرده او داشتی.فردوسی.
که ما را به هر جای دشمن نماند
به بت خانه ها در برهمن نماند.فردوسی.
یکی بتخانهء آزر دوم بتخانهء مشکو
سدیگر جنت العدن و چهارم جنت المأوی.
منوچهری.
شهی که روز و شب او را جز این تمنا نیست
که چون زند بت و بتخانه بر سر بتگر.
فرخی.
چنان دان که این هیکل از پهلوی
بود نام بتخانه گر بشنوی.عنصری.
به طفلی بت شکست از عقل در بتخانهء شهوت
برآمد اختر اقبال و دید و هم نشد رامش.
خاقانی.
گر کعبه جویی با ریا بتخانه سازی سجده جا
ور بت پرستی با صفا کعبه ثناخوان آیدت.
خاقانی.
قبلهء من خاک بتخانه است هان ای طیر هان
سنگسارم کن که من هم کعبه کن هم کافرم.
خاقانی.
از بتخانهء آنجا سنگی منقور بیرون آوردند که کتابت آن دلالت میکرد که چهل هزار سال است تا بنای آن بت خانه نهاده اند. (ترجمهء تاریخ یمینی ص332). قریب ده هزار بتخانه در این قلاع بنا کرده. (ترجمهء تاریخ یمینی ص414). بر حوالی و جوانب آن هزار سنگ بنیاد نهاده و آن را بتخانه ها ساخته. (ترجمهء تاریخ یمینی ص412).
هر نظری جان جهانی شده
هر مژه بتخانهء جانی شده.نظامی.
گه آری تو چیزی ز بتخانه ای
گهی آشنائی ز بیگانه ای.نظامی.
شقایق سنگ را بتخانه کرده
صبا جعد چمن را شانه کرده.نظامی.
احمد و بوجهل در بتخانه رفت
زین شدن تا آن شدن فرقیست زفت.
مولوی.
که سرگشتهء دون یزدان پرست
هنوزش سر از خم بتخانه مست.
سعدی (بوستان).
چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست
نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود.
حافظ.
مقصود من از کعبه و بت خانه توئی تو
مقصود توئی کعبه و بتخانه بهانه.
خیالی (شیخ بهائی).
- آیین بتخانه؛ بت پرستی. پرستش بتان :
از آن پیش کآیین بتخانه بود
یکی گنبد نیم ویرانه بود.نظامی.
- بتخانهء چین؛ عبادتگاه مردم چین. بهار چین :
جهان دید سرتاسر آراسته
چو بتخانهء چین پر از خواسته.فردوسی.
همی بینم این دشت آراسته
چو بتخانهء چین پر از خواسته.فردوسی.
گر آید خسرو از بتخانهء چین
ز شورستان نیابد شهد شیرین.نظامی.
بتی دارم که چین ابروانش
حکایت میکند بتخانهء چین.
سعدی (طیبات).
- بتخانهء فرخار؛ نام بتخانهء شهر معروف ترکستان :
بوستان گویی بتخانهء فرخار شدست
مرغکان چون شمن و گلبنگان چون وثنا.
منوچهری.
فرخار بزرگ و نیک جاییست
گر معدن آن بت نواییست.؟
|| مجازاً نگارخانه. نگارستان. مشکوی. اندرون. سراپرده. شبستان. حرم. مقام زنان و معشوقگان شاهان و بزرگان. (حاشیهء برهان قاطع چ معین) :
و از آنجا سوی موقان کرد منزل
مغانه عشق آن بتخانه در دل.نظامی.
چو فرزانه دید آن دو بتخانه را
بدیع آمد آن نقش فرزانه را.نظامی.
|| میخانه. (ناظم الاطباء). اما در جای دیگر دیده نشد.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.