بایگان
(ص، اِ) حافظ. نگاهدارنده. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری).
- آذربایگان؛ نگاه دارنده و حافظ آتشخانه. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). در کلمهء آذربایجان یاقوت می گوید مرکب است از آذر بمعنی آتش و بایگان بمعنی حارس. (یادداشت مؤلف به ترجمه از تاج العروس در کلمهء ذرب). اما ظاهراً صحیح آن است که کلمهء آذربایجان از نام آترپانوس یکی از سرداران پیش از اسلام و پسوند «گان» مرکب است. و رجوع به آذربایجان شود. || ضباط. کسی که نامه ها و نوشته های اداری را در محلی نگاه میدارد تا هنگام نیازمندی بتوان به آسانی از آنها استفاده کرد. (لغات مصوبهء فرهنگستان). متصدی بایگانی. متصدی آرشیو(1). || خزانه دار. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خزینه دار. (فرهنگ ضیاء). خازن. گنجور.
(1) - Archiviste.
- آذربایگان؛ نگاه دارنده و حافظ آتشخانه. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). در کلمهء آذربایجان یاقوت می گوید مرکب است از آذر بمعنی آتش و بایگان بمعنی حارس. (یادداشت مؤلف به ترجمه از تاج العروس در کلمهء ذرب). اما ظاهراً صحیح آن است که کلمهء آذربایجان از نام آترپانوس یکی از سرداران پیش از اسلام و پسوند «گان» مرکب است. و رجوع به آذربایجان شود. || ضباط. کسی که نامه ها و نوشته های اداری را در محلی نگاه میدارد تا هنگام نیازمندی بتوان به آسانی از آنها استفاده کرد. (لغات مصوبهء فرهنگستان). متصدی بایگانی. متصدی آرشیو(1). || خزانه دار. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خزینه دار. (فرهنگ ضیاء). خازن. گنجور.
(1) - Archiviste.