بانی
(ع ص) نعت فاعلی از بناء، برپاکنندهء ساختمان. بناکننده. (غیاث اللغات) (آنندراج). برآرنده. سازنده. بنیان کننده. سازندهء بنا و عمارت. || مؤسس. پایه گذار. پی افکننده. آنکه بنا گذاشته است. اساس گذارنده. موجد. آغازکننده.
- بانی تعزیه؛ آنکه روضه خوانی و تعزیه خوانی فراهم آرد. نقیب.
- بانی خیر؛ که باعث خیر شود. مؤسس کاری نیک. نیکوکار.
- بانی روضه؛ که مجلس روضه تشکیل دهد. که مقدمات و مخارج روضه خوانی را فراهم آرد. صاحبخانه که روضه در خانه اش خوانند.
- بانی وقف؛ آنکه ملکی را وقف کند. آنکه قسمتی از اموال خود را برای مصرف خیر وقف دارد. و رجوع به بنی و بناء شود.
|| واقف. که بنائی یا ملکی را وقف کند. || مؤلف. مصنف. مخترع. || برانگیزاننده. محرک. || سبب. علت. || اصل. مصدر. (ناظم الاطباء). || زن خود را به خانهء خویش آرنده بعد تزوج. (ناظم الاطباء). و قیل لکل داخل باهله بان. (تاج العروس).
- بانی تعزیه؛ آنکه روضه خوانی و تعزیه خوانی فراهم آرد. نقیب.
- بانی خیر؛ که باعث خیر شود. مؤسس کاری نیک. نیکوکار.
- بانی روضه؛ که مجلس روضه تشکیل دهد. که مقدمات و مخارج روضه خوانی را فراهم آرد. صاحبخانه که روضه در خانه اش خوانند.
- بانی وقف؛ آنکه ملکی را وقف کند. آنکه قسمتی از اموال خود را برای مصرف خیر وقف دارد. و رجوع به بنی و بناء شود.
|| واقف. که بنائی یا ملکی را وقف کند. || مؤلف. مصنف. مخترع. || برانگیزاننده. محرک. || سبب. علت. || اصل. مصدر. (ناظم الاطباء). || زن خود را به خانهء خویش آرنده بعد تزوج. (ناظم الاطباء). و قیل لکل داخل باهله بان. (تاج العروس).