ابواسحاق اینجو
[اَ اِ قِ] (اِخ) (شیخ...) جمال الدین شاه شیخ ابواسحاق بن محمود اینجو. پدر او محمود از امیرزادگان دولت چنگیزی است و او را ارپاخان یکی از سلاطین مغول بکشت. ابواسحاق و برادر او مسعود مدتی به تبریز دربند بودند و پس از رهائی مانند چند تن دیگر از امرا درصدد تحصیل ملک و استقلال برآمدند چه دولت مغول در این هنگام بغایت ضعف رسیده بود از آن جمله امیر مبارزالدین مؤسس سلسلهء آل مظفر در کرمان و مسعود برادر ابواسحاق بن محمود اینجو در شیراز و چوپانیان در آذربایجان مستقل شدند. امیر پیرحسین چوپانی، ملک فارس از مسعودبن محمود بستد لکن در 742 ه . ق. ولایت اصفهان به ابواسحاق برادر مسعود داد و پیش از این ابواسحاق با مبارزالدین در تسخیر یزد و کرمان کشمکش ها داشتند و در همین سال ملک اشرف چوپانی از تبریز به قصد تسخیر فارس آمد و ابواسحاق بدو پیوست و پیرحسین هزیمت یافت، ابواسحاق پیش از اشرف به شهر شیراز درآمد و با همدستی مردم آنجا از شهر به مبارزهء اشرف بیرون شد و اشرف صلاح خویش در جنگ ندید و به تبریز بازگشت و ابواسحاق در فارس استقلال یافت و سپس قصد کرمان کرد و در مدت چهارده سال سلطنت خود میان او و مبارزالدین شش هفت کرت جنگ ها روی داد و در هر بار ابواسحاق به هزیمت شد تا در 754 ه . ق. پس از شکستی در حوالی شیراز به شولستان گریخت تا در 757 ه . ق. در اصفهان اسیر گشت و او را به شیراز بردند و به کسان امیر حاج ضراب سپردند و به خون حاج ضراب مذکور او را بکشتند. شیخ ابواسحاق پادشاهی فضل و شعردوست و خود نیز به علم نجوم و احکام آن واقف بود و شعر نیک می سرود چنانکه رباعی ذیل را آنگاه که او را به کشتن طلب کردند بسروده است:
با چرخ ستیزکار مستیز و برو
با گردش دهر درمیاویز و برو
یک کاسهء زهر است که مرگش خوانند
خوش درکش و جرعه بر جهان ریز و برو.
با چرخ ستیزکار مستیز و برو
با گردش دهر درمیاویز و برو
یک کاسهء زهر است که مرگش خوانند
خوش درکش و جرعه بر جهان ریز و برو.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول