بام
(اِ صوت، اِ) مخفف بامب. بامبه. بامچه. آوائی که از زدن کف دست گشاده بر سر کسی برآید. || ضربت و زخم با کف دست بر سر زدن. (یادداشت مؤلف). ضربتی که با کف گشاده بر میان سر کسی زنند. (یادداشت مؤلف). با دست بر سر کسی زدن. (فرهنگ نظام): و در قدیم زدن بر آستین به نشانهء توهین و تخفیف. (یادداشت مؤلف) :
رویش نبیند ایچ و قضا را چو بیندش
بامش بر آستین و لتش(1) بر قفا زند.
خطیری.
(1) - لت، پشت گردنی. سیلی.
رویش نبیند ایچ و قضا را چو بیندش
بامش بر آستین و لتش(1) بر قفا زند.
خطیری.
(1) - لت، پشت گردنی. سیلی.