باله
(اِ) ماهی عنبر، که درازی آن به پنجاه ذراع میرسد و به فارسی آنرا باله گویند. (از تاج العروس).
- بالهء لَطَمیّه؛ گاو عنبر. (یادداشت مؤلف). || به زبان هندی خوشبوی را گویند. (فرهنگ جهانگیری). || آهنی که بدان ماهی شکار کنند. (یادداشت مؤلف). قلاب. (یادداشت مؤلف).
- بالهء لَطَمیّه؛ گاو عنبر. (یادداشت مؤلف). || به زبان هندی خوشبوی را گویند. (فرهنگ جهانگیری). || آهنی که بدان ماهی شکار کنند. (یادداشت مؤلف). قلاب. (یادداشت مؤلف).