باطله
[طِ لَ / لِ] (از ع ص) مؤنث باطل :
لاحاجب است بر در الا شده مقیم
کو ابلهان باطله را میزند قفا.خاقانی.
|| به اصطلاح اهل دفاتر ایران، فرد باطل، منسوخ. (آنندراج).
- داغ باطله؛ نشان بیهودگی و از کار افتادگی.
- داغ باطله به اسپی یا کسی زدن؛ او را از جرگه بیرون کردن. از زمرهء کار آمدان بیرون راندن. رجوع به داغ شود.
|| کاغذ یا نوشته ای باطله که بکار نیاید.
لاحاجب است بر در الا شده مقیم
کو ابلهان باطله را میزند قفا.خاقانی.
|| به اصطلاح اهل دفاتر ایران، فرد باطل، منسوخ. (آنندراج).
- داغ باطله؛ نشان بیهودگی و از کار افتادگی.
- داغ باطله به اسپی یا کسی زدن؛ او را از جرگه بیرون کردن. از زمرهء کار آمدان بیرون راندن. رجوع به داغ شود.
|| کاغذ یا نوشته ای باطله که بکار نیاید.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.