بارانی
(ص نسبی) منسوب به باران. (دِمزن). مُمْطِر. ممطره. (منتهی الارب) (دهار): هوائی بارانی. موسمی بارانی.
- روز بارانی؛ روزی که باران آید.
-امثال: پیرزن نمرد تا روز بارانی. (امثال و حکم دهخدا).
- شبی بارانی؛ لیله ممطره.
|| بمجاز، گریان. اشکبار :
تا بخرمن برسد کشت امیدی که تراست
چارهء کار بجز دیدهء بارانی نیست.سعدی.
- روز بارانی؛ روزی که باران آید.
-امثال: پیرزن نمرد تا روز بارانی. (امثال و حکم دهخدا).
- شبی بارانی؛ لیله ممطره.
|| بمجاز، گریان. اشکبار :
تا بخرمن برسد کشت امیدی که تراست
چارهء کار بجز دیدهء بارانی نیست.سعدی.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.