بادگیر
(اِ مرکب)(1) دریچه و روزنی که برای باد در خانه سازند. (غیاث). رجوع به بادخور و بادپروا شود. || خانه ای که از هر چهار طرف بادگیر بجهت وزیدن باد داشته باشد. (غیاث). || در قوسی خانه که از هر چهار طرف بادگیر جهت رسیدن باد داشته باشند. حکیم شفائی راست :
بینیّ تو سر بریده... عجبی است
دندان گراز را نظیر عجبی است
از چار طرف تیز درو می پیچد
ازبهر سبیل بادگیر عجبی است.
مسیح کاشی :
تا کردیَم در آتش دل در سرای خویش
دامن زند بر آتش من بادگیر من.
محسن تأثیر راست :
دلم فرح ز سخنهای آشنا دارد
ز بادگیر نفس خانه ام هوا دارد.(از آنندراج).
عمارتی بسیار مرتفع که بر بالای خانه ها سازند و رخنه ها بهر طرف گذارند تا از هر طرف که باد آید در آن خانه داخل گردد. (ناظم الاطباء). مخرجی بلند چون تنوره بر بالای بنا و عمارتی بسبک خاص که باد از آن پیوسته بزیر فرود شود و هوا برای تهویه و خنک کردن جریان داشته باشد. جای گذار باد. محلی بادگیر. جائی که بیشتر باد در آنجا افتد. محلی که باد بر آن مستولی باشد. بادْگی. (ناظم الاطباء). بادرس. بادغر. بادغرا. بادغد. بادغرد. بادخوان. بادخن. بادغن. بادغس. بادغند. رجوع به شعوری ج 1 ورق 160 شود. || حلقهء فلزین که بر بالای سر قلیان نهند نگاه داشتن تنباکو و آتش را. حلقه مانندی دیواره دار و مشبک که بر بالای سماور و جز آن گذارند. (ناظم الاطباء). || حلقهء دیواره دار که بر سماور نهند.
.
(فرانسوی)
(1) - Belvedere
بینیّ تو سر بریده... عجبی است
دندان گراز را نظیر عجبی است
از چار طرف تیز درو می پیچد
ازبهر سبیل بادگیر عجبی است.
مسیح کاشی :
تا کردیَم در آتش دل در سرای خویش
دامن زند بر آتش من بادگیر من.
محسن تأثیر راست :
دلم فرح ز سخنهای آشنا دارد
ز بادگیر نفس خانه ام هوا دارد.(از آنندراج).
عمارتی بسیار مرتفع که بر بالای خانه ها سازند و رخنه ها بهر طرف گذارند تا از هر طرف که باد آید در آن خانه داخل گردد. (ناظم الاطباء). مخرجی بلند چون تنوره بر بالای بنا و عمارتی بسبک خاص که باد از آن پیوسته بزیر فرود شود و هوا برای تهویه و خنک کردن جریان داشته باشد. جای گذار باد. محلی بادگیر. جائی که بیشتر باد در آنجا افتد. محلی که باد بر آن مستولی باشد. بادْگی. (ناظم الاطباء). بادرس. بادغر. بادغرا. بادغد. بادغرد. بادخوان. بادخن. بادغن. بادغس. بادغند. رجوع به شعوری ج 1 ورق 160 شود. || حلقهء فلزین که بر بالای سر قلیان نهند نگاه داشتن تنباکو و آتش را. حلقه مانندی دیواره دار و مشبک که بر بالای سماور و جز آن گذارند. (ناظم الاطباء). || حلقهء دیواره دار که بر سماور نهند.
.
(فرانسوی)
(1) - Belvedere