بادانگیز
[اَ] (نف مرکب) چیزهای نفاخ. (آنندراج) (انجمن آرا): داروئی بادانگیز؛ مولدالریاح. مقابل بادشکن و بادکش، بمعنی کاسرالریاح، هر چیز که در معده تولید نفخ کند: و فقاع و... بادانگیز باشد. (ذخیرهء خوارزمشاهی). پیاز گرم و ترب بادانگیز بود. (ذخیرهء خوارزمشاهی). || پراکنده کننده. انتشاردهنده :
بشاعری چو کنم بوق هجو بادانگیز
مرا چه ماده خر مغ چه نرّخر ترسا.سوزنی.
|| غرورآور. تکبرآور :
سخنهای فسون آمیز گفتن
حکایتهای بادانگیز گفتن.نظامی.
بشاعری چو کنم بوق هجو بادانگیز
مرا چه ماده خر مغ چه نرّخر ترسا.سوزنی.
|| غرورآور. تکبرآور :
سخنهای فسون آمیز گفتن
حکایتهای بادانگیز گفتن.نظامی.