ای

معنی ای
[اَ / اِ](1) (حرف ندا) کلمهء ندا مانند: ای برادر، ای خدا، ای آقا. (ناظم الاطباء). حرف نداست نحو: ای ربی. (منتهی الارب). کلمه ای که بدان کسی را خوانند :
ای طرفهء خوبان من ای شهرهء ری
گپ را به سر درک بکن پاک از می.رودکی.
ای مج کنون تو شعر من از بر کن و بخوان
از من دل و سگالش و از تو تن و زبان.
رودکی.
گفت خیزا کنون و ساز ره بسیچ
رفت بایدت ای پسر ممغز تو هیچ.رودکی.
مثال بنده و تو ای نگار دلبر من
بقرص شمس و بورتاج سخت میماند.
آغاجی.
ای میر ترا گندم دشتی است بسنده
با تغنغکی چند ترا من انبازم.ابوالعباس.
گفت ای محمد من برفتم و ابوجهل را بدین کمال سه جای سر بشکستم. (ترجمهء تاریخ طبری).
ای آنکه ترا پیشه پرستیدن مخلوق
چون خویشتنی را چه بری بیش برسته.
کسایی.
از کوهسار دوش برنگ می
هین آمد ای نگار می آور هین.دقیقی.
ای خسروی که نزد همه خسروان دهر
بر نام و نامهء تو نوا و فرسته شد.دقیقی.
بیا ای که سال از چهل بر گذشت
ز سر برگذشته بسی سرگذشت.فردوسی.
که ای بخردان رای این کار چیست
پراندیشه و خسته ز آزار کیست؟فردوسی.
بدان ای برادر که تن مرگ راست
سر و یال من سودن ترگ راست.فردوسی.
ای میر نوازنده و بخشندهء چالاک
ای نام تو بنهاده قدم بر سر افلاک.عنصری.
نه من خوی سگ دارم ای شیرمردا
که خشنود گردم به خشک استخوانی.
فرخی.
ای شاهد شیرین شکرخا که تویی
وی خوگر جور و کین و یغما که تویی.
سوزنی.
ای دفتر شعر پدرت آنکه به هر بیت
راوی ز فروخواندن آن چون دف تر ماند.
سوزنی.
یک نفس ای خواجهء دامنکشان
آستئی بر همه عالم فشان.نظامی.
ای خدا نگذار کار من بمن
ور گذاری وای بر کردار من.مولوی.
ای دل بکوی عشق گذاری نمیکنی
اسباب جمع داری و کاری نمیکنی.حافظ.
ای که در کوی خرابات مقامی داری
جم وقت خودی ار دست بجامی داری.
حافظ.
|| (صوت) وه. زها. حبذا :
ای از آن چون چراغ پیشانی
ای از آن زلفک شکست و مکست.رودکی.
ای از آن آواکه گر گوباره زآنجا بگذرد
بفکند نازاده بچه بازگیرد زاده شیر.
منجیک.
ای حیات عاشقان در مردگی
دل نیابی جز که در دل بردگی.مولوی.
|| بمعنی الف تعجب آید: ای شگفت؛ عجبا. شگفتا :
آب گلفهشنگ گشته است از فسردن ای شگفت
همچنان چون شوشهء سیمین نگون آویخته.
فرالاوی.
پیری مرا به زرگری افکند ای شگفت
بی گاه و دود زردم و همواره سرف سرف.
کسایی.
ببوسید رستمش تخت ای شگفت
جهان آفرین را ستایش گرفت.فردوسی.
فروبرد چنگال و خون برگرفت
بخورد و بیالود روی ای شگفت.فردوسی.
ای کجا سرو بکار آید با قد چو سرو
ای کجا ماه بکار آید با روی چو ماه.
فرخی.
چشم حاسدان و بدگویان بدین نیکویی و دردناک، ای سبحان الله العظیم تو و من امروز برادرانیم و از آن خاندان بزرگ تو مانده ای. (تاریخ سیستان). || با کلمهء بسا و بس آید و افادت بیشتر کند :
ای بسا شورا کز آن زلفینکان انگیختی
گر نترسیدی ز بومنصور عادل کدخدای.
منوچهری.
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نی نشان خواهد بود.خیام.
دشمن طاوس آمد پرّ او
ای بسا شه را بکشته فرّ او.مولوی.
بوالحکم نامش بد و بوجهل شد
ای بسا اهل از حسد نااهل شد.مولوی.
ای بسا اسب تیزرو که بمرد
خرک لنگ جان بمنزل برد.سعدی.
|| افسوس. دریغ :
ای از این جور بد زمانهء شوم
همه شادی آن غمان آمیغ.رودکی.
(1) - Ey,ay.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.