اهریمنی
[اَ مَ] (ص نسبی) نسبت است به اهریمن. از اهریمن. شیطانی. منسوب به شیطان :
جهان را همی داشت با ایمنی
نهان گشت کردار اهریمنی.فردوسی.
جهان شد پر از خوبی و ایمنی
ز بد بسته شد دست اهریمنی.فردوسی.
به پیمان نباشد بر او ایمنی
بپوید همی راه اهریمنی.فردوسی.
چون که نشویی بخرد روی جهل
برنکشی از سرت اهریمنی.عنصری.
- تیغ اهریمنی؛ شمشیر بسیار بران :
به دست چپش نامدار ارمنی
ابا جوشن و تیغ اهریمنی.فردوسی.
- دام اهریمنی؛ دام شیطانی :
به بهرام گفت از چه سخت ایمنی
نگه کن بدین دام اهریمنی.فردوسی.
- دست اهریمنی؛ نیروی شیطانی :
ابا شادمانی و با ایمنی
ز بد دور وز دست اهریمنی.
فردوسی (شاهنامه چ مسکو ج 7 ص 199).
- کردار اهریمنی؛ رفتار و عمل شیطانی :
چه دیدی ز من تا تو یار منی
ز گفتار و کردار اهریمنی.فردوسی.
جهان را همی داشت با ایمنی
نهان گشت کردار اهریمنی.فردوسی.
جهان شد پر از خوبی و ایمنی
ز بد بسته شد دست اهریمنی.فردوسی.
به پیمان نباشد بر او ایمنی
بپوید همی راه اهریمنی.فردوسی.
چون که نشویی بخرد روی جهل
برنکشی از سرت اهریمنی.عنصری.
- تیغ اهریمنی؛ شمشیر بسیار بران :
به دست چپش نامدار ارمنی
ابا جوشن و تیغ اهریمنی.فردوسی.
- دام اهریمنی؛ دام شیطانی :
به بهرام گفت از چه سخت ایمنی
نگه کن بدین دام اهریمنی.فردوسی.
- دست اهریمنی؛ نیروی شیطانی :
ابا شادمانی و با ایمنی
ز بد دور وز دست اهریمنی.
فردوسی (شاهنامه چ مسکو ج 7 ص 199).
- کردار اهریمنی؛ رفتار و عمل شیطانی :
چه دیدی ز من تا تو یار منی
ز گفتار و کردار اهریمنی.فردوسی.