اوره
[اَ رَ / رِ] (اِ) ابره، قبا و ابره رضایی و غیره. (غیاث اللغات). رویهء قبا. (انجمن آرا). ابره است که روی قبا و کلاه و امثال آن باشد چه در فارسی با و واو بهم تبدیل می یابند. (هفت قلزم) (آنندراج) (برهان). ابره، قبا و کلاه و جز آن در مقابل آستر. (ناظم الاطباء) :
حال مقلوب شد که بر تن دهر
اوره کرباس و دیبه آستر است.خاقانی.
|| خوب ترین طرف جامه. || سطح از هر چیزی. (ناظم الاطباء).
- اورهء افلاک؛ فلک الافلاک و عرش. (ناظم الاطباء).
حال مقلوب شد که بر تن دهر
اوره کرباس و دیبه آستر است.خاقانی.
|| خوب ترین طرف جامه. || سطح از هر چیزی. (ناظم الاطباء).
- اورهء افلاک؛ فلک الافلاک و عرش. (ناظم الاطباء).