اوراد
[اَ] (ع اِ) جِ وَرْد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به ورد شود. || جِ وِرْد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). دعایی که بوقت معین خوانند. (آنندراج) (غیاث اللغات) : اسباب معیشت ساخته و به اوراد و عبادات پرداخته. (گلستان).
تابوت و پنبه و کفن آرند و مرده شوی
اوراد ذاکران ز کران تا کران شود.سعدی.
رجوع به وِرْد شود.
تابوت و پنبه و کفن آرند و مرده شوی
اوراد ذاکران ز کران تا کران شود.سعدی.
رجوع به وِرْد شود.