انیس
[اَ] (ع ص) مونس. (مهذب الاسماء). انس دهنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || انس گیرنده. (ناظم الاطباء). خوگرفته شده. (غیاث اللغات). همدم و غمخوار و مصاحب. (غیاث اللغات). همدم و یار و رفیق و دوست و مصاحب. || هم خو و هم طبع و هم خصلت. (ناظم الاطباء) :
خود باش انیس خود مطلب کس که پیل را
هم گوش بهتر از پر طاوس پشه ران.
خاقانی.
- انیس اعضا؛ کنایه از چشم است. (انجمن آرا) (هفت قلزم) (آنندراج) (برهان).
- || اشاره به محبوب و مطلوب نیز هست.؛(هفت قلزم) (برهان) (آرای ناصری) (آنندراج).
|| هرچیز مأنوس. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || کسی. (منتهی الارب). احد. (مهذب الاسماء): ما بالدار انیس ای احد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)؛ در خانه کسی، احدی نیست. || خروس. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
خود باش انیس خود مطلب کس که پیل را
هم گوش بهتر از پر طاوس پشه ران.
خاقانی.
- انیس اعضا؛ کنایه از چشم است. (انجمن آرا) (هفت قلزم) (آنندراج) (برهان).
- || اشاره به محبوب و مطلوب نیز هست.؛(هفت قلزم) (برهان) (آرای ناصری) (آنندراج).
|| هرچیز مأنوس. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || کسی. (منتهی الارب). احد. (مهذب الاسماء): ما بالدار انیس ای احد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)؛ در خانه کسی، احدی نیست. || خروس. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).