انعقاد
[اِ عِ] (ع مص) بسته شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). بسته شدن و مجتمع شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). پیوستن. بستن. (یادداشت مؤلف). || نزد علماء اصول و فقهاء، وابستگی اجزاء تصرف است برطبق موازین شرع، چنانکه بیع فاسد را منعقد گویند نه صحیح و استعمال این لفظ مخصوص در معاملات است، کذا فی التوضیح. و مراد به اجزاء تصرف ایجاب و قبول است چنانکه بیرجندی در شرح مختصرالوقایه گفته است: «انعقاد، انضمام کلام یکی از دو متعاقد است بدیگری». و پیداست که کلام یکی از دو متعاقد ایجاب است و کلام دیگری قبول. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج2 ص954). || (اِمص) بستگی و فراهم آمدگی و اجتماع. (ناظم الاطباء).
- انعقاد شیر و امثال آن؛ بستن. (یادداشت مؤلف).
- انعقاد مجلس؛ سوری یا سوکی برپا کردن. (یادداشت مؤلف).
- انعقاد شیر و امثال آن؛ بستن. (یادداشت مؤلف).
- انعقاد مجلس؛ سوری یا سوکی برپا کردن. (یادداشت مؤلف).