انضمام
[اِ ضِ] (ع مص) فراهم آمدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باهم آمدن. (تاج المصادر بیهقی). فاهم آمدن. تضامم. (مجمل اللغه). فراهم آمدن چیزی به چیزی و پیوستگی و آمیختن و بهم شدن. (از غیاث اللغات) (آنندراج). || باریک میان گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || (اِمص) افزونی. افزون شدگی. پیوستگی چیزی بچیزی. (ناظم الاطباء).
- به انضمام؛ بعلاوه و به افزایش و به اضافه. (ناظم الاطباء).
- به انضمام؛ بعلاوه و به افزایش و به اضافه. (ناظم الاطباء).