انشعاب
[اِ شِ] (ع مص) پراکنده شدن و شاخ شاخ شدن درخت و راه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شاخ شاخ شدن و پراکنده شدن درخت و راه و نهر. (از اقرب الموارد). شاخ زدن و برکنده و پیوسته شدن. (تاج المصادر بیهقی نسخهء خطی کتابخانهء لغت نامه ورق 227 ب): انشعاب طریق؛ شاخ شاخ شدن راه. (زمخشری). شاخه شاخه شدن. (یادداشت مؤلف). || مردن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بمردن. (تاج المصادر بیهقی). || همدیگر دور شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). از همدیگر دور شدن. (ناظم الاطباء). دور شدن از هم. (از اقرب الموارد). || نیکو گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). انصلاح. (از اقرب الموارد). || (اِمص) شاخ شاخ شدگی درخت و راه و جز آن. (ناظم الاطباء). شاخ شاخی. (یادداشت مؤلف). پراکندگی. تشعب.