انس
[اُ] (ع مص) آرام یافتن به چیزی و بی پژمان شدن. (منتهی الارب). خو گرفتن و آرام گرفتن بچیزی و الفت گرفتن. (غیاث اللغات). خوگر شدن. (یادداشت مؤلف). || (اِ) خرمی و بی پژمانی ضد وحشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ضد وحشت. (از اقرب الموارد). استئناس. تأنس. (یادداشت مؤلف). یقال: کیف ابن انسک؛ یعنی نفسه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ای کیف ترانی فی مصاحبتی ایاک. (ناظم الاطباء). || (اِمص) خوگرفتگی و مؤانست و الفت و همدمی و مصاحبت و دوستی و مودت و رفاقت و خرمی و بی پژمانی. (از ناظم الاطباء). خوگری. آموختگی. (یادداشت مؤلف) :
چو نیلوفر انس تو با جوی آب
چو لاله همه جای تو در حجر.مسعودسعد.
هم بر در مصطفی نکوتر
انس انس و سلو سلمان.خاقانی.
انس هر کس در این جهان چیزی است
انس خاقانی از جهان خلوت.خاقانی.
ای سایه نور چشمی و ای ناله انس دل
کاندر یگانگی چو شمایی نیافتم.خاقانی.
شاهد عقل و انس روح او بود
دیده را از جهان فتوح او بود.خاقانی.
در مجالس انس بمرتبت معاشرت و مؤانست مخصوص شد. (ترجمهء تاریخ یمینی ص 291).
در درون چاه و زندانش بدان و انس گیر
تو یقین دانی که آن گنجیست بی ویرانه ای.
عطار.
جوانی بره پیش بازآمدش
کزو بوی انسی فراز آمدش.(بوستان).
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید.
حافظ.
- انس جستن؛ تفرج. (مصادر زوزنی).
و رجوع به انس گرفتن شود.
- مجلس انس؛ محفل دوستانه. مجلس عشق و دوستی. بزم شادی :
فلک ز مجلس انس تو پر ز هایا هوی
زمین ز گریهء خصم تو پر ز هایا های.
انوری.
|| در اصطلاح متصوفه اثر مشاهدهء جمال حق در قلب و آن جمال جلال است. (از اصطلاحات صوفیه ضمیمهء تعریفات جرجانی. بدان... کی انس و هیبت دو حالت است از احوال صعالیک طریق حق و آن آن است کی چون حق تعالی بدل بنده تجلی کند بشاهد جلال نصیب وی اندر آن هیبت بود و باز چون بدل بنده تجلی کند بشاهد جمال نصیب اندر آن انس باشد تا اهل هیبت از جلالش بر تعب باشند و اهل انس از جمالش بر طرب... گروهی از مشایخ گفته اند که هیبت درجهء عارفان است و انس درجهء مریدان... و از شبلی حکایت آرند که گفت چندین گاه می پنداشتم که طرب اندر محبت حق می کنم و انس با مشاهدات وی میکنم اکنون دانستم که اِنس را انس جز با جنس نباشد گروهی گفتند که هیبت قرینهء عذاب و فراق و عقوبت بود و انس نتیجهء وصل و رحمت باشد تا دوستان از اخوات هیبت محفوظ باشند و با انس قرین کی لامحاله محبت انس اقتضا کند و چنانک محبت را مجانست محال است مر انس را هم محال باشد. (کشف المحجوب هجویری چ لنینگراد صص 490 - 492). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و رسالهء قشیریه ص 32 و شرح تعرف ج3 ص 163 شود.
چو نیلوفر انس تو با جوی آب
چو لاله همه جای تو در حجر.مسعودسعد.
هم بر در مصطفی نکوتر
انس انس و سلو سلمان.خاقانی.
انس هر کس در این جهان چیزی است
انس خاقانی از جهان خلوت.خاقانی.
ای سایه نور چشمی و ای ناله انس دل
کاندر یگانگی چو شمایی نیافتم.خاقانی.
شاهد عقل و انس روح او بود
دیده را از جهان فتوح او بود.خاقانی.
در مجالس انس بمرتبت معاشرت و مؤانست مخصوص شد. (ترجمهء تاریخ یمینی ص 291).
در درون چاه و زندانش بدان و انس گیر
تو یقین دانی که آن گنجیست بی ویرانه ای.
عطار.
جوانی بره پیش بازآمدش
کزو بوی انسی فراز آمدش.(بوستان).
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید.
حافظ.
- انس جستن؛ تفرج. (مصادر زوزنی).
و رجوع به انس گرفتن شود.
- مجلس انس؛ محفل دوستانه. مجلس عشق و دوستی. بزم شادی :
فلک ز مجلس انس تو پر ز هایا هوی
زمین ز گریهء خصم تو پر ز هایا های.
انوری.
|| در اصطلاح متصوفه اثر مشاهدهء جمال حق در قلب و آن جمال جلال است. (از اصطلاحات صوفیه ضمیمهء تعریفات جرجانی. بدان... کی انس و هیبت دو حالت است از احوال صعالیک طریق حق و آن آن است کی چون حق تعالی بدل بنده تجلی کند بشاهد جلال نصیب وی اندر آن هیبت بود و باز چون بدل بنده تجلی کند بشاهد جمال نصیب اندر آن انس باشد تا اهل هیبت از جلالش بر تعب باشند و اهل انس از جمالش بر طرب... گروهی از مشایخ گفته اند که هیبت درجهء عارفان است و انس درجهء مریدان... و از شبلی حکایت آرند که گفت چندین گاه می پنداشتم که طرب اندر محبت حق می کنم و انس با مشاهدات وی میکنم اکنون دانستم که اِنس را انس جز با جنس نباشد گروهی گفتند که هیبت قرینهء عذاب و فراق و عقوبت بود و انس نتیجهء وصل و رحمت باشد تا دوستان از اخوات هیبت محفوظ باشند و با انس قرین کی لامحاله محبت انس اقتضا کند و چنانک محبت را مجانست محال است مر انس را هم محال باشد. (کشف المحجوب هجویری چ لنینگراد صص 490 - 492). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و رسالهء قشیریه ص 32 و شرح تعرف ج3 ص 163 شود.