انزجار
[اِ زِ] (ع مص)بازایستادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). منع شدن و نهی شدن. (از اقرب الموارد). بازده شدن. (تاج المصادر بیهقی). وازده شدن. (مصادر زوزنی). || (اِمص) کراهت و نفرت و عدم رغبت و میل. (ناظم الاطباء). تنفر. اکراه. (یادداشت مؤلف). در باب املای این کلمه اختلاف است، بعضی انضجار را صحیح دانسته اند مأخوذ از ضجرت و ضجرقلق و اضطراب و اندوهناکی. عده ای دیگر گویند «انضجار» در عربی نیامده و انزجار، در لغت عرب به معنی بازایستادن و قبول نهی کردن است، مطاوع «زجر» به معنی منع و نهی و بازداشتن. بکار بردن و استعمال زجراذیت و آزار، به معنی کراهت و تنفر بر سبیل تسامح است. قول دوم ارحج است. (فرهنگ فارسی معین).
- انزجار خاطر؛ کراهت خاطر و عدم میل آن. (ناظم الاطباء).
- انزجار داشتن؛ نفرت و کراهت داشتن و بی میل بودن و بی رغبت شدن. (ناظم الاطباء).
- انزجار خاطر؛ کراهت خاطر و عدم میل آن. (ناظم الاطباء).
- انزجار داشتن؛ نفرت و کراهت داشتن و بی میل بودن و بی رغبت شدن. (ناظم الاطباء).