انباغی
[اَمْ] (ص نسبی)منسوب به انباغ. اوگئی. (یادداشت مؤلف) :
زین قبه که خواهران انباغی
هستند درو چهار هم پهلو.
ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ص379).
- برادر انباغی؛ نابرادری. برادر پدری. برادر مادری.
- خواهر انباغی؛ ناخواهری. خواهر پدری. خواهر مادری. (از یادداشت مؤلف).
زین قبه که خواهران انباغی
هستند درو چهار هم پهلو.
ناصرخسرو (دیوان چ مینوی - محقق ص379).
- برادر انباغی؛ نابرادری. برادر پدری. برادر مادری.
- خواهر انباغی؛ ناخواهری. خواهر پدری. خواهر مادری. (از یادداشت مؤلف).