انبار

معنی انبار
[اَمْ] (اِ)(1) جای انباشتن غله یا چیز دیگر. جای نگهداری کالا. آنجا که هیزم و غیره ذخیره کنند. (فرهنگ فارسی معین). خانهء بازرگان که در آن متاع و غله توده کند. (از اقرب الموارد). خانهء بازرگانان و سوداگران است که کالای خود را در آن بر روی هم می چینند. (از شرح قاموس)(2) :
بهر شهر کانبار بودش نهان
ببخشید بر کهتران و مهان.فردوسی.
که انبارها در گشایند باز
بگیتی بر آنکس که هستش نیاز.فردوسی.
دویدند هرکس که بد گرسنه
بتاراج دادند بار و بنه
چه انبار شهری چه آنِ قباد
ز یک دانه گندم نبودند شاد.فردوسی.
ز روئینه آلت بخروارها
ز سیمینه چندانکه انبارها.
اسدی (گرشاسب نامه ص311).
در اینجا همی خیزدش غله کایزد
در آن عالم دیگر انبار دارد.ناصرخسرو.
چون دلم انبار سخن شد بسست
فکرت من خازن انبار خویش.ناصرخسرو.
پشک بتو فْروخت ببازار دین
گفت هلا مشک بانبار کن.ناصرخسرو.
پوک باد است بر سر ای مشئوم
بیش از آن کز برِ ده انبار است.
؟ (از فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت مؤلف).
گر نه موش دزد در انبار ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست؟مولوی.
گر نباشد یاری دیوارها
کی برآید خانه ها و انبارها؟مولوی.
وآنکه در انبار ماند و صرفه کرد
اشپش و موش و حوادثهاش خورد.مولوی.
جایی که درخت عیش پربار بود
نو در نظر و کهنه در انبار بود.سعدی.
فلان انبارم بترکستان است و فلان بضاعت بهندوستان. (گلستان). تا شبی آتش در انبار هیزم افتاد. (گلستان).
- آب انبار؛ انبار آب.
- امثال: آب انبار شلوغ کوزه بسیار می شکند. (از امثال و حکم مؤلف).
دانه دانه ست غله در انبار (اندک اندک بهم شود بسیار...).
سعدی (از امثال و حکم مؤلف).
- انبار چراغ؛ جای نفت آن. (یادداشت مؤلف).
- انبار ساختن؛ انبار کردن. توده کردن.
- || بنا کردن انبار.
- انبار کردن؛ رجوع به همین ماده شود.
- انبار گندم؛ جایی که گندم در آن توده کنند. صوبه. (منتهی الارب).
- انبارهای شراب؛ انبارهایی که در آنها شراب می کردند. (از قاموس کتاب مقدس).
- برف انبار؛ رجوع به همین ماده ذیل «برف» شود.
- تلمبار، تلنبار؛ رجوع به همین ماده شود.
- خاک انبار؛ رجوع به همین کلمه در ردیف خود شود.
- لت انبار، لتنبار؛ رجوع به همین ماده شود.
- معده انبار؛ شکمو. پرخور :
یکی از میان معده انبار بود
بسی خوار بد زانکه پرخوار بود.(بوستان).
|| (ص) لبریز و مملو و پر. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم). انباشته. مالامال. جمع شده :
خزاین ملکان جمله در خزاین تست
سلیح شاهان در قلعه های تست انبار.
فرخی.
بفکن از جان و دل بطاعت و علم
بار عصیان که بر تو انبار است.ناصرخسرو.
|| فروریختن خانه و افتادن دیوار و امثال آن. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از هفت قلزم). در کرمان به معنی هاوار و هوار است یعنی خاک و گل و چوب که با خراب شدن سقفی یا دیواری یا فرود آمدن قناتی فروریزد چنانکه گویند: انبار رفت. زیر انبار ماند. (یادداشت مؤلف): و بابا اندرون چاه واقع شده که انبار بر ایشان نیامده. (مزارات کرمان ص 114). || خس و خاشاک و فضلهء انسان و سرگین حیوانات دیگر توده کرده باشند و مزارعان بر زمین زراعت ریزند. (برهان قاطع) (فرهنگ فارسی معین). کود که بجهت قوت بزراعت کنند. (یادداشت مؤلف). کوت. رشوه :
شعر رنگارنگ از طبع کج حیدر کلوج
همچنان سر میزند کز تودهء انبار گل.
؟ (در هجو حیدر کلوچ) (از فرهنگ شعوری ج1 ورق 107 الف).
|| استخر و تالاب. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم). برکه و تالاب. (آنندراج). آب انبار :
مست گندم که اندرین دام است
هست آنرا مدد بانباری
باغ دنیا که تازه می گردد
آخر آبش بود ز انباری.
مولوی (از آنندراج).
|| (اصطلاح تصوف) ضمیر انسانی. (از فرهنگ فارسی معین). || در اصطلاح مقنیان، مخزنی که در بن چاه کنند بشکل مخروط که نوک (رأس) مخروط بن چاه و قاعدهء آن فرود آن بود تا آنجا که خواهند، و این خلاف کوره است. (یادداشت مؤلف). || (فعل) امر از انباشتن. رجوع به انباشتن شود. و رجوع به انبار (ع اِ) شود.
(1) - پهلوی hanbar مرکب از ایرانی باستان para + hamمشتق از par (پر کردن)، ارمنی hambar, ambar. و انباشتن (و انباردن) از همین ریشه است. (حاشیهء برهان قاطع چ معین).
(2) - معرب از فارسی است و به انابر و انابیر و انبارات جمع بسته اند، و نیز جمع نِبْر عربی است. و جمع دیگر نبر، نِبار است. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.