اناب
[اَ] (ع اِ)(1) مشک. (مهذب الاسماء) (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نوعی از عطر. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). نوعی از بوی خوش. (منتهی الارب). مشک و گویند عطریست شبیه بدان و از آنست:
تعلّ بالعنبر و الاناب
کرماً تدلّی من ذری الاعناب.
یعنی جاریه تعل شعرها بالاناب. (از تاج العروس از ذیل اقرب الموارد). و از آنست: لا مسک و لا اناب اطیب من نسک من اناب. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).
(1) - صاحب منتهی الارب آنرا در ذیل «ن و ب» آورده، در صورتی که صاحب تاج العروس و بنقل از وی مؤلف ذیل اقرب الموارد کلمه را در ذیل «ا ن ب» یاد کرده و صاحب منتهی الارب آنرا در ذیل «ا ن ب» هم آورده است.
تعلّ بالعنبر و الاناب
کرماً تدلّی من ذری الاعناب.
یعنی جاریه تعل شعرها بالاناب. (از تاج العروس از ذیل اقرب الموارد). و از آنست: لا مسک و لا اناب اطیب من نسک من اناب. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).
(1) - صاحب منتهی الارب آنرا در ذیل «ن و ب» آورده، در صورتی که صاحب تاج العروس و بنقل از وی مؤلف ذیل اقرب الموارد کلمه را در ذیل «ا ن ب» یاد کرده و صاحب منتهی الارب آنرا در ذیل «ا ن ب» هم آورده است.