ابن المعتز
[اِ نُلْ مُ تَزز] (اِخ) ابوالعباس عبدالله بن المعتزبن المتوکل بن المعتصم بن الرشیدبن المهدی. او در ادب و شعر یگانهء روزگار خویش بود و درک صحبت بسیاری از علماء نحو و اخباریین کرد و از فصحای اعراب شعر و لغت فراگرفت. و در علوم ادبیه تلمیذ مبرّد و ثعلب بود. و نزد پسر عم خویش معتضد خلیفه جاه و حرمتی بسزا داشت و نخست او در علم بدیع کتاب کرد. پس از مرگ مُقتفی درباریان خلیفه مقتدر را خلع کردند و او را در 20 ربیع الاوّل 296 ه .ق . به نام مرتضی بالله یا المنصف یا الغالب بخلافت برداشتند و وی تنها یک روز دست خلافت داشت و فردا حمات مقتدر فائق آمدند و ابن المعتز در خانهء ابن الجصاص گوهری پنهان گشت و به دوم ربیع الثانی دستگیر و به امر مقتدر کشته شد. مادر او غیر عربیه بود. از جملهء کتب اوست: کتاب الزهر و الریاض. کتاب البدیع. کتاب مکاتبات الاخوان بالشعر. کتاب الجوارح و الصید. کتاب السرقات. کتاب اشعارالملوک. کتاب الاَداب. کتاب حلی الاخیار. کتاب طبقات الشعراء. کتاب الجامع در غناء. ارجوزه ای در ذمّ صبوح. (ابن الندیم) :
کو جریر و کو فرزدق کو لبید و کو زهیر
رؤبهء عجاج و دیک الجن و سیف ذوالیزن
ابن هانی ابن رومی ابن معتز ابن قیس
دعبل و بوشیص و آن شاعر که بود اندر یمن.
منوچهری.
کو جریر و کو فرزدق کو لبید و کو زهیر
رؤبهء عجاج و دیک الجن و سیف ذوالیزن
ابن هانی ابن رومی ابن معتز ابن قیس
دعبل و بوشیص و آن شاعر که بود اندر یمن.
منوچهری.