امنیت
[اَ نی یَ] (از ع، حامص)(1) بی خوفی و امن. (غیاث اللغات) (آنندراج). بی بیمی. (فرهنگ فارسی معین). ایمنی. (مؤید الفضلاء). || (اِ) جای امن. (آنندراج). || (مص) ایمن شدن. (ترجمان مهذب عادل بن علی) (فرهنگ فارسی معین). در امان بودن. (فرهنگ فارسی معین).
- امنیت دادن؛ راحت و آسوده و بی بیم گردانیدن: مملکت را امنیت داده است.
(1) - مصدر جعلی است که از مصدر «امن» و «یّت» ساخته شده و گویا سببش آن باشد که امن را گاهی بجای وصف «آمن» (= ایمن) استعمال کنند چنانکه گویند: شهر امن است و امنیت را از امن باید باین معنی ساخته اند بنابراین معنی آن آمن بودن و امنی میباشد. (از نشریهء دانشکدهء ادبیات تبریز سال اول شمارهء اول) و رجوع به همین نشریه شود.
- امنیت دادن؛ راحت و آسوده و بی بیم گردانیدن: مملکت را امنیت داده است.
(1) - مصدر جعلی است که از مصدر «امن» و «یّت» ساخته شده و گویا سببش آن باشد که امن را گاهی بجای وصف «آمن» (= ایمن) استعمال کنند چنانکه گویند: شهر امن است و امنیت را از امن باید باین معنی ساخته اند بنابراین معنی آن آمن بودن و امنی میباشد. (از نشریهء دانشکدهء ادبیات تبریز سال اول شمارهء اول) و رجوع به همین نشریه شود.