امنا
[اُ مَ] (از ع، اِ) جِ امین. (از اقرب الموارد). مردمان امین و امانت دار. (ناظم الاطباء). زنهارداران. امینان. (فرهنگ فارسی معین). امانت داران. (غیاث اللغات) (از آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) :
الحق امنای مال ایتام
همچون تو حلال زاده بایند.سعدی.
|| کسانی که بر آنان اعتماد کنند. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). معتمدان. استواران. (فرهنگ فارسی معین). کسانی که بر آنان اعتماد کنند و از آنان ایمن باشند. بی بیم دارندگان. (از آنندراج).
- هیئت امنا؛ گروهی که در سازمانی چون دانشکده و جز آن نظارت داشته باشند.
|| (اصطلاح تصوف) ملامتیه را گویند. (از تعریفات جرجانی) (از فرهنگ فارسی معین). فرقهء ملامتیه را که یکی از فرقه های صوفیه است گویند، و آنان کسانی هستند که آنچه را در باطن و نهان خود دارند در ظواهر آشکار نسازند. (از اصطلاحات الصوفیهء کمال الدین ابوالغنائم).
- امنای تذکره؛ جِ امین تذکره. (از فرهنگ فارسی معین).
- امنای دولت؛ کارگزاران دولت. (ناظم الاطباء).
و رجوع به امین شود.
الحق امنای مال ایتام
همچون تو حلال زاده بایند.سعدی.
|| کسانی که بر آنان اعتماد کنند. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). معتمدان. استواران. (فرهنگ فارسی معین). کسانی که بر آنان اعتماد کنند و از آنان ایمن باشند. بی بیم دارندگان. (از آنندراج).
- هیئت امنا؛ گروهی که در سازمانی چون دانشکده و جز آن نظارت داشته باشند.
|| (اصطلاح تصوف) ملامتیه را گویند. (از تعریفات جرجانی) (از فرهنگ فارسی معین). فرقهء ملامتیه را که یکی از فرقه های صوفیه است گویند، و آنان کسانی هستند که آنچه را در باطن و نهان خود دارند در ظواهر آشکار نسازند. (از اصطلاحات الصوفیهء کمال الدین ابوالغنائم).
- امنای تذکره؛ جِ امین تذکره. (از فرهنگ فارسی معین).
- امنای دولت؛ کارگزاران دولت. (ناظم الاطباء).
و رجوع به امین شود.