امق
[اُ مَ ق ق] (ع ص) دراز. (از اقرب الموارد) (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (مهذب الاسماء). || فرس امق؛ اسب نیک دراز. (منتهی الارب). اسب بسیار دراز. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || وجه امق؛ روی دراز مانند روی ملخ. || بلد امق؛ شهری که اطرافش دور باشد. بعیدالارجاء. (از اقرب الموارد).