امپراتور
[اِ پِ] (لاتینی، اِ)(1) عنوان سرداران روم قدیم. (فرهنگ فارسی معین). در روم سپهسالار قشون را امپراتور میخواندند. و در روزگاران بعد چون قیاصرهء روم فرماندهی قشون را هم داشتند این عنوان با عنوان قیصر توأم گردید. (ایران باستان پیرنیا ص2345). قیصر، عظیم الروم: مجروحین با وجود رنجی شدید راضی بودند و آنتونیوس را قسم میدادند که مراجعت کرده برای آنان خود را زحمت ندهد بعد او را امپراتور خود خوانده میگفتند... (ایران باستان ص2361)(2). || پادشاه مقتدر و مستقل و صاحب تاج و تخت که بر ممالک و نواحی سلطنت کند. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). شاهنشاه. (فرهنگ فارسی معین).
.
(فرانسوی)
(1) - Empereur. .(لاتینی) Imperator
(2) - در تاریخ ایران باستان همه جا با طاء است و امروزه اغلب به تا می نویسند.
.
(فرانسوی)
(1) - Empereur. .(لاتینی) Imperator
(2) - در تاریخ ایران باستان همه جا با طاء است و امروزه اغلب به تا می نویسند.