اماله
[اِ لَ] (ع مص) مال دادن. (از اقرب الموارد). به این معنی واوی است و از «مول» می آید. || برگردانیدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). خم دادن. (ناظم الاطباء). || چرانیدن شتر از گیاه شیرین. || سست گردانیدن افسار اسب برای اینکه راه برود یا راهش را ادامه بدهد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). || در قرائت میل دادن فتحه بسوی کسره و الف بسوی یاء است. رجوع به اماله شود.