الطاف
[اِ] (ع مص) لطف کردن. (مصادر زوزنی) (غیاث اللغات). نیکوی کردن. (تاج المصادر بیهقی). نرمی و نیکویی کردن. (منتهی الارب) (از آنندراج). ملاطفت. نرمی کردن. || زیبا کردن کسی سؤال خود را. بروشی خوب سؤال کردن. (از اقرب الموارد). || خواستن به مهربانی و تلطف. (از اقرب الموارد). || چسبانیدن چیزی را بر پهلو و جنب خود. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || داخل کردن کسی ایر شتر نر را در فرج شتر ماده. (از تاج العروس بنقل ذیل اقرب الموارد).