ابقاء
[اِ] (ع مص) اِبقا. باقی داشتن. بجای ماندن چیزی را. باقی ماندن. زنده داشتن. باقی گذاشتن :
باقی بادی که از بداندیشان
تیغت نکند بهیچوقت ابقا.مسعودسعد.
|| رعایت، مرحمت کردن. بخشودن. مهربانی کردن. بر کسی شفقت کردن. || اصلاح میان قومی : آنکس که... هیچ سوی ابقا و رحمت نگراید وی بمنزلت شیر است. (تاریخ بیهقی).
باقی بادی که از بداندیشان
تیغت نکند بهیچوقت ابقا.مسعودسعد.
|| رعایت، مرحمت کردن. بخشودن. مهربانی کردن. بر کسی شفقت کردن. || اصلاح میان قومی : آنکس که... هیچ سوی ابقا و رحمت نگراید وی بمنزلت شیر است. (تاریخ بیهقی).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
