آبله گون
[بِ لَ / لِ] (ص مرکب) چون آبله، و در بیت ذیل :
دوش که این گِردگَرد گنبد مینا
آبله گون شد چو چهر من ز ثریا.قاآنی.
ظاهراً غلط آمده است، چه گون در آخر کلمه چنانکه گونه به معنی رنگ و لون و فام و نیز مانند و شبه و سان و روش می آید و بس و بمعنی دارا و دارنده در جایی دیده نشده است.
دوش که این گِردگَرد گنبد مینا
آبله گون شد چو چهر من ز ثریا.قاآنی.
ظاهراً غلط آمده است، چه گون در آخر کلمه چنانکه گونه به معنی رنگ و لون و فام و نیز مانند و شبه و سان و روش می آید و بس و بمعنی دارا و دارنده در جایی دیده نشده است.