اکتشاف
[اِ تِ] (ع مص) نیک برهنه گردیدن زن وقت آرامیدن با شوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || برجستن قچقار بر ماده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || گشودن. گشادن. باز کردن. (یادداشت مؤلف). باز کردن. پرده برداشتن. پدید آوردن. کشف کردن. (فرهنگ فارسی معین). کشف کردن. از آن است: اکتشافات، دربارهء کشف امور طبیعی و صنعتی. (از اقرب الموارد). || بدست آوردن اطلاعاتی دربارهء دشمن بطرق مختلف. (فرهنگ فارسی معین).
- جوخهء اکتشاف؛ دستهء سربازانی که جهت تجسس مواضع دشمن از پیش بروند.
- جوخهء اکتشاف؛ دستهء سربازانی که جهت تجسس مواضع دشمن از پیش بروند.